آشكار سازي توانايي‌ها

روانشناسي ثروت| جذب ثروت

جمعه ۳۱ فروردین ۰۳

آشكار سازي توانايي‌ها

آشكار سازي توانايي‌هاي خود

مايكل برنارد بكويت: « موضوع سخنراني ويژه‌ي من اين است كه چگونه در رها سازي توانايي‌هاي خودمان شركت كنيم. مشاركت داشتن در رها سازي توانايي‌هاي خودمان. ما داراي سطحي از آگاهي و هوشياري هستيم. در حقيقت ما روحي هستيم كه به وسيله‌‌ي اين جسم تجسم فيزيكي يافته است.  هم اكنون خوبي، زيبايي، عشق، هوش، قدرت بي‌اندازه‌اي درون شما زنداني شده است. بايد آن را آشكار كنيد و آن را درون خودتان نهادينه كنيد با حضور عشق.

 از زماني كه شما به عنوان يك روح تجسم فيزيكي پيدا كرديد و در اين فرايند هيچ چيزي را از دست نداده‌ايد؛ اين فرايند تجسم فيزيكي، بدون هيچ نقصي انجام شده است. اين تجسم فيزيكي به عنوان موهبتي توسط خدا انجام شده است. و شما در اين جهان هستيد تا بازتابي از كائنات باشيد و به روش خاصي كه فقط شما مي‌توانيد انجام دهيد. به عنوان تجلي منحصر به فرد از پتانسيل بي‌نهايت خداوند. اگر موافق هستيد بگوييد: بله!

پس وقتي از كلمه «رها سازي يا آشكار سازي» صحبت مي‌كنيم بايد بدانيم كه ما به اين جهان نيامده‌ايم كه چيزي بگيريم. ما در اين جهان هستيم تا بگذاريم چيزي از درونمان رها شود و چيزي را عرضه كنيم.

شما بايد به توانايي‌هاي خود اجازه تجلي يافتن بدهيد. درست مثل «دانه گل رز» كه گل رز را از درون خود متجلي مي‌كند. هيچ‌‌كدام از آن دانه‌ها تلف نمي‌شوند. هنگامي كه آن دانه‌ها در شرايط مناسب قرار بگيرند آن پتانسيل بي‌نهايت خداوندي فعال مي‌شود و يك گل رز جوانه مي‌زند و با جوانه زدن ساير گل‌ها ادامه پيدا مي‌كند. شما ايده‌هاي الهي و بي‌نقص معنوي هستيد. چيزي درون شما وجود دارد كه منحصر به فرد است، توانا و فوق‌العاده است. و شما اينجا هستيد تا آن توانايي‌ها را آشكار كنيد. شما بايد در رها سازي توانايي‌هاي خودتان شركت كنيد. اين موضوع به طور تصادفي اتفاق نمي‌افتد. شما نبايد منتظر قانون «تكامل تدريجي» بمانيد تا شرايط را عوض كنيد. تا تبديل به خود واقعي‌تان شويد. شما مي‌توانيد شهود بالاتري را بپذيريد. مي‌توانيد تصوير ذهني برتري را بپذيريد. مي‌توانيد بدون توجه به شرايط فكر كنيد و ببينيد كه شرايط شروع به تغيير كردن بر اساس تغيير ارتعاش و فركانس  شما مي‌كند.

پس شما اينجا هستيد تا در رها سازي توانايي‌هاي خودتان شركت كنيد. من چهار مرحله و سطح را براي اهداف روحي و رها سازي در نظرگرفتم.

 مرحله اول رها سازي توانايي‌هاي خود:

مرحله‌ي گذر از حس «قرباني شرايط بودن است.» افرادي كه دچار اين حس هستند تمايل به چيزي خارج از خودشان دارند كه سرنوشت آنها را مشخص مي‌كند. چيزي خارج از خودشان كه خوشحالي آنها را مشخص كند. شرايطي، يك نفر، جايي، چيزي، چيزي كه بتواند آنها را خوشحال كند يا كسي يا چيزي خارج از خودشان كه بتواند سرنوشت شان را مشخص كند يا آنها را ناراحت كند. آنها قدرت‌شان را تسليم چيزي خارجي مي‌كنند و هركس كه اين حس را دارد داستان خودش را دارد. آنها مي‌گويند: كسي اين بلا را سر من آورد. اين اشتباه ديگري بود كه من خوشحال نيستم. و آنها از اين «درك محدود» خودشان ناآگاه هستند  و فكرهايي كه از اين «درك محدود» پديدار مي‌شوند تجربه و شرايط ويژه‌اي را در زندگي‌شان رقم مي‌زند. چيزي كه مي‌گويم را مي‌گيريد؟ پس فردي كه حس «قرباني بودن» دارد در وضعيتي زندگي مي‌كند كه فكر مي‌كند جهان عليه اوست. جهان و مردم تعيين كننده‌ي شرايط او هستند. آنها بيشتر نگران اين هستند كه مردم ديگر، در مورد آنها چه فكر مي‌كنند. به جاي اينكه بيشتر نگران «حضور» باشند. حضور عشق و زيبايي. پس ما تمايل داريم تا غير از واقعيت را تجربه كنيم. ما تمايل داريم تا درباره‌‌ي واقعيت فرافكني كنيم.

چند سال پيش من يك كنفرانس صلح داشتم و آن روز به وضوح يادم هست. در فرودگاه متوجه چمدانم شدم كه برچسب اسم روي آن نيست. پس پشت باجه رفتم و چندتا برچسب اسم برداشتم و روي چمدانم چسباندم و متوجه شدم مامور پليس به من زل زده بود. با خودم فكر كردم آيا كار اشتباهي كردم كه رفتم پشت باجه؟ من چندبار از صف خارج شدم و چندبار خودم را چك كردم. در حقيقت خودم را خيلي چك كردم. بگذريم من به اين فكر مي‌كردم كه چرا او به من زل زده است. و بعد در بي‌سيمش چيزي گفت و بعد يك مامور پليس ديگر آمد. اين فكر در ذهن من عبور كرد كه اين حتما يك موضوع حراستي است. اينجا چه خبره؟ خم شدم تا اسمم را روي چمدانم بچسبانم و سعي كردم آن پليس را ناديده بگيرم. اما مي‌دانيد چه اتفاقي مي‌افتد وقتي كسي را ناديده مي‌گيريد؟ انرژي‌ وصل مي‌‌شود. سپس او آمد و پشت سرم ايستاد و شنيدم كه گفت: آقا؟ و من گفتم: بله. او گفت: من و همسرم كه الان كنارم ايستاده است حس مي‌كنيم شما را در فيلم «راز» ديده‌ايم. و ما به شما زل زده بوديم چون مي‌خواستيم مطمئن شويم كه آيا شما خودتان هستيد؟ چون شما زندگي من و خانواده‌ام را عوض كرديد. و من مي‌خواهم از شغلم بيرون بيايم و مي‌خواهم بازنشسته شوم و نهايتا به دنبال روياهايم بروم. من واقعا خوشحالم كه با شما ملاقات مي‌كنم.  و من در فرودگاه داشتم آن مامور پليس را بغل مي‌كردم. واقعا پليس خوبي بود. ولي نكته اينجاست كه من در حال فرافكني واقعيت بودم. در حاليكه واقعيت چيز ديگري بود.  واقعيت اين بود كه من با عشق آن پليس احاطه شده بودم كسي كه فقط مي‌خواست با من ارتباط داشته باشد. ولي فكري كه من درگيرش بودم اين بود كه ممكن است توسط آن پليس مورد آزار و اذيت قرار بگيرم. واقعيت نداشت. وقتي شما همواره حس «قرباني بودن» داريد. شما واقعيت را حس نمي‌كنيد. شما «فرافكني‌هاي ذهن‌تان» را به عنوان واقعيت مي‌پذيريد. پس تمرينات دروني ما و شهود دروني ما و قدرت تجسم و جملات تاكيدي، عبادت مثبت و مراقبه‌ي ما، تمام تكنولوژي‌هاي روحي كه ما شروع به تمرين كردن مي‌كنيم ما را به وضعيتي خارج از «حس قرباني بودن» حركت مي‌دهند. و ما وارد مرحله‌اي به نام آشكار كننده يا خلق كننده مي‌شويم.

براي خواندن ادامه اين سخنراني جذاب و آموزنده به مطلب مرحله دوم آشكار سازي توانايي ها سري بزنيد.

براي خواندن مراحل آشكار سازي توانايي‌هاي خود مي توانيد از ليست زير استفاده كنيد:

مرحله‌ي اول آشكار سازي توانايي‌ها: رهايي از حس قرباني بودن

مرحله‌ي دوم آشكار سازي توانايي‌ها: آشكاركننده يا خلق كننده

مرحله‌ي سوم آشكار سازي توانايي‌ها: كانال، ابزار، مكان

مرحله‌ي چهارم آشكار سازي توانايي‌ها: بودن

 

nikjazb.ir/

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.